صفحه اصلی | انجمن | ورود | عضویت | خوراک | نقشه | تماس با ما | آپلود فایل | چت | فتوشاپ آنلاین تبلیغات
(غزل ) شعری زیبا از استاد کمال سلیمانی نیا
::: در حال بارگیری لطفا صبر کنید :::

نام کاربري : پسورد : يا عضويت | رمز عبور را فراموش کردم


تعداد بازدید : 3485
نویسنده پیام
admin
آفلاین



ارسال‌ها: 1193
عضویت: 28 /6 /1392
تشکر کرده: 34
تشکر شده: 18
(غزل ) شعری زیبا از استاد کمال سلیمانی نیا

غزل با من غریبی میکند امشب! نمیدانم چرا از من گریزانند اکنون واژگان یکدل و یکرنگ؟ چرا آرایه های شعر من اینگونه می لنگند؟ صنایع در وجودم سخت مفقودند. سکوت از دفتر و خودکار و میزم میزند فریاد. نه دفتر حرف دل میخواندم امشب! نه خودکار از وجودش جوهر افشاند. سکوتی سخت بر دل حکم می راند. دلم فریاد بر لب دارد ! اما!! این چه اوضاعیست؟ سخن از دل شتابان میرسد. اما!! زبان قادر به گفتن نیست. قلم در دست و دل در سینه می لرزد . مگر روی گسل ایستاده ام امشب خداوندا!! نمیدانم!! نمیدانم!!


خدايا ، من در كلبه فقيرانه خود چيزی را دارم كه تو در عرش كبريايي خود نداري ،من چون تویی دارم و تو چون خود نداری

همیشه امیـــد داشته باش
چهارشنبه 28 اردیبهشت 1401 - 17:19
وب کاربر ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش



تازه سازي پاسخ ها
پرش :