آخرین ارسالی های انجمن
![آینده ای خواهم ساخت ...](http://up.gooddl.ir/view/3276657/download_230197.jpg)
قـــرار نیـــســــت مــــن هــــم دلِ کس دیـــگری را بســــوزانم ...!
برعـــــکــــس ، کســــی را که وارد زندگیــــم میشــــود ,
آنـــقـــدر خوشبخت می کنــــم کـــــه ,
به هـــر روزی که جــای " او " نیـستـی به خودت " لعنـــت " بفـــرستـی !
![تصویر : http://up.gooddl.ir/view/3411556/qqqqqq.jpg تصویر : http://up.gooddl.ir/view/3411556/qqqqqq.jpg](http://up.gooddl.ir/view/3411556/qqqqqq.jpg)
![پيش از آنکه بروم بگو](http://up.gooddl.ir/view/3295566/vgvgjbjhb.JPG.jpg)
گفتم...
گفت : پيش از آنکه بروم بگو...
گفتم...
گفت : در تو آرامش را مي جستم , در کلامت , نگاهت , گويشت ...
پس بگو , برايم حرف بزن...
برايش گفتم ...
از آنچه او در من مي جست برايش گفتم ...
از آرامش , دوست داشتن , عشق..
او خواست آرامش کنم, غافل از اينکه با او آرام شده بودم...
اما افسوس..
گويا گفتن و گفتن هاي من برايش رنگ و بويي نداشت و کافي نبود...
آري گفتم , " گـــــــفتن هــــــــــاي بـــــــي اثـــــــــــر "
او رفت...
آنچه من نامش را "عشـــــــق" نهاده بودم , او نامش را " تــــــــــرس " نهاد...
آنچه نامش را " خويشتن داري " نهاده بودم , او نامش را " غــــــــــــــــرور " نهاد...
آنچه نامش را " وابستــــــــــگي " نهاده بودم , او نامش را " چسبـــيدن " نهاد...
اورفت وبگذشت از آنچه برايش گفتم
از عشق , وابستگي , دوست داشتن , دوستت دارم هاي غير پوشالي و حقيقي..
آري چون گفتم و " راست " گفتم اورفت...
شايد اگر " دروغ " مي گفتم او هنوز مانده بود...
![تصویر : http://up.gooddl.ir/view/3411556/qqqqqq.jpg تصویر : http://up.gooddl.ir/view/3411556/qqqqqq.jpg](http://up.gooddl.ir/view/3411556/qqqqqq.jpg)
![تو نگرانم نشو!](http://up.gooddl.ir/view/3267740/1053500x500_1491582001335314.jpg)
یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم
یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم بی صدا کنم....
تو نگرانم نشو!!!
همه چیز را یاد گرفته ام!
یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی!
یاد گرفته ام نفس بکشم بدون تو……و به یاد تو.....
یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن....
و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم
تو نگرانم نشو!!!
همه چیز را یاد گرفته ام
یاد گرفته ام که بی تو بخندم...
و یاد گرفته ام بی تو بدون شانه هایت گریه کنم...
یاد گرفته ام که دیگر عاشق نشوم به غیر تو...
یادگرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم.....
و مهمتر از همه یاد گرفتم که با یادت زنده باشم و زندگی کنم
اما هنوز یک چیز هست …که یاد نگرفته ام...
که چگونه....
برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم....
و نمی خواهم که هیچ وقت یاد بگیرم....
تو نگرانم نشو !!!
فراموش کردنت را هیچ وقت یاد نخواهم گرفت....
![تصویر : http://up.gooddl.ir/view/3411556/qqqqqq.jpg تصویر : http://up.gooddl.ir/view/3411556/qqqqqq.jpg](http://up.gooddl.ir/view/3411556/qqqqqq.jpg)
![تقصیر خودم بود](http://up.gooddl.ir/view/3378925/دریا.jpg)
مسافر کناری مدام خودش را رویم می اندازد، دستش را در جیبش می کند و در می آورد، من به
شیشه چسبیده ام اما هر قدر جمع تر می شوم او راحت تر می شود . موقع پیاده شدن تمام
عضلات بدنم از بس منقبض مانده اند درد می کنند...(تقصیر خودم بود باید جلو مینشستم.)
مسافر صندلی پشت زانوهایش را در ستون فقراتم فرو می کند، یادم هست موقع سوار شدن قد
چندانی هم نداشت، باید با یک چیزی محکم بکوبم توی سرش، چیزی دم دستم نیست احتمالاً فکر
کرده خوشم آمده که حالا دستش را از کنار صندلی به سمت من می آورد...(تقصیر خودم بود باید با
اتوبوس می آمدم.) اتوبوس پر است ایستاده ام و دستم روی میله هاست، اتوبوس زیاد هم شلوغ
نیست و چشمان او هم نابینا به نظر نمی رسد ولی دستش را درست در 10 سانت از 100سانت
میله ای که من دستم را گذاشته ام می گذارد. با خودم می گویم ”چه تصادفی” و دستم را جابه جا
می کنم اما تصادف مدام در طول میله اتفاق می افتد...(تقصیر خودم است باید این دو قدم راه را
پیاده می آمدم.)پیاده رو آنقدر ها هم باریک نیست اما دوست دارد از منتها علیه سمت من عبور
کند، به اندازه 8 نفر کنارش جا هست ولی با هم برخورد خواهیم کرد. کسی که باید جایش عوض
کند، بایستد، جا خالی بدهد، راه بدهد و من هستم...(تقصیر خودم است باید با آژانس می آمدم.)
راننده آژانس مدام از آینه نگام می کند و لبخند می زند. سرم را باید تا انتهای مسیر به زاویه 180
درجه به سمت شیشه بگیرم. مدام حرف میزند و از توی آینه منتظر جواب است. خودم را به
نشنیدن می زنم. موقع پیاده شدن بس که گردنم را چرخانده ام دیگر صاف نمی شود. چشمانش
به نظر سالم می آید اما بقیه پول را که می خواهد بدهد به جای اینکه در دستم بگذارد از آرنجم
شروع می کند، البته من باید حواسم می بود و دستم را با دستش تنظیم می کردم.(تقصیر خودم
است باید با ماشین شخصی می آمدم.)
و من هر روز هر ساعت هر دقیقه همچنان مقصر شناخته می شوم ! به هزار و یک دلیلی که
نمی دانم چیست...
![تصویر : http://up.gooddl.ir/view/3411556/qqqqqq.jpg تصویر : http://up.gooddl.ir/view/3411556/qqqqqq.jpg](http://up.gooddl.ir/view/3411556/qqqqqq.jpg)
![هیچ کس نمی فهمد](http://up.gooddl.ir/view/3184898/images_970097.jpg)
بــــچه بـــودیم دل درد هــا را بــه هـــزار نــاله مــی گــفتیم هـــمه مــی فـهمــیدند
بــــزرگ شــده ایـــم درد دل را بــه صــــد زبــان بــه کــسی مــی گـــوییم ...
هــیچ کــس نــمی فهمـــد....
بـــچه بــــودیـم بــستنی مــان را گــاز مــی زدند قـــیامت بــه پــا مــی کردیـــم!
چــه بــــیهــوده بـــزرگ شــــدیم...
روحـــمان را گــاز مـــیزنـنـد ، مــی خــندیم
![تصویر : http://up.gooddl.ir/view/3411556/qqqqqq.jpg تصویر : http://up.gooddl.ir/view/3411556/qqqqqq.jpg](http://up.gooddl.ir/view/3411556/qqqqqq.jpg)
![فــــقط او را مــــیخــوانــدم](http://up.gooddl.ir/view/3386277/2756743660798989585.jpg)
در هــیاهــوی زنــدگــی دریــافـتم چــه دویــدن هـــایی کـــه فــــقط پــاهـایـم را از مـــن گـــرفــت
در حــالــی کــه گـــویـی ایـــــستاده بـــــــــودم ...
و چــــه غــصه هــایــی کــه فــــقط بــاعث ســفیدی مـــوهـایـم شـــد
در حــالــی کــه قــصه ای کـــودکانه بــیش نـــــبود ...
دریــافـتم کــسی هـــست کــه اگــر بــــخواهــــد مـی شـــود و اگــر نـــه نـــمی شــــود ...
کـــاش نــه مــــیدویـــدم و نــه غــصه مــــی خــــوردم ...
فــــقط او را مــــیخــوانــدم...
فــــقط خــــــــدا !
![تصویر : http://up.gooddl.ir/view/3411556/qqqqqq.jpg تصویر : http://up.gooddl.ir/view/3411556/qqqqqq.jpg](http://up.gooddl.ir/view/3411556/qqqqqq.jpg)
![آهنگ عشق من ناز نکن از پویان](http://up.gooddl.ir/view/3230001/unnamed_872559.jpg)
![تصویر : http://up.gooddl.ir/view/3411556/qqqqqq.jpg تصویر : http://up.gooddl.ir/view/3411556/qqqqqq.jpg](http://up.gooddl.ir/view/3411556/qqqqqq.jpg)
![](http://up.gooddl.ir/view/1371608/546464799.JPG.jpg)